محل تبلیغات شما



در این مجال که تعطیلات دانشگاه ها و مدارس کشور برای پیشگیری از گسترش شیوع کرونا برای من فراهم کرده می خواهم شرحی مختصر از جهان بینی دو ه که زندگی در روی این کره خاکی را با ما شریک هستند بنویسم. این دو ه یکی زنبور عسل و دیگری مگس هستند. بله. دو ه که تابحال شاید خیلی از من و شما درباره آنها شنیده و خوانده ایم. نگاه من امروز به جهان بینی و فلسفه زندگی این دو ه است که بنظر من بسیار برای ما انسانها پندآموز است البته اگر اهل پند شنوی، اندیشه و نکته سنجی باشیم. به زنبور عسل نگاه کنید. وقتی از کندو بیرون میاید و در آسمان نیلی به پرواز در می آید تنها به یک چیز می اندیشد: پیدا کردن گلها برای برداشتن شهد آنها. زنبور عسل به دنبال گلها مایلها از کندو دور می شود و به هر جایی سرک می کشد تا گلی را بیابد. از بیابانهای برهوت عبور میکند، از مکانهای جمع آوری زباله که پر از آشغال و کثافت هستند می گذرد، از دشتهای سوخته و ساختمانهای مخروبه و خرابی های ببار آمده به دست بشر متمدن امروزی عبور میکند و اعتنایی نمیکند. فقط به دنبال گلهاست و برای یافتن آنها همه جا را جستجو میکند. به محض پیدا کردن حتی یک گل بر روی آن مینشیند و اندکی از شهد گل را بر میدارد بدون آنکه کوچکترین آسیبی به گل بزند. با گل عشقبازی ای میکند و به گل قول میدهد که شهد او را برای گلی دیگر هم ببرد. کنجکاوانه از باغی به باغ دیگر میرود و مدام از این گل به آن گل میپرد و نه تنها شهد لازم را برای بازگشت به کندو جمع آوری میکند بلکه با پرواز از گلی به گل دیگر کار افشاندن گرده گلها را هم بخوبی و در حد توان خود انجام میدهد و باعث پیوند عاشقانه گلها بهم دیگر نیز می شود. در واقع زنبور عسل پیوند دهنده عشق گلهاییست که شاید صدها متر از همدیگر دور باشند و لی از طریق او پیامشان بهم میرسد و عاشق می شوند و بارور می شوند. زنبور عسل در جستجوی بی صبرانه خود برای شهد گلهای زیبا، از زشتی های زیادی نیز گذر میکند اما کمترین توجهی به آنها نمیکند. از سر تپه های فضولات حیوانی که در گوشه ای جمع شده اند و بوی تعفن میدهند بی اعتنا گذر میکند. البته اگر حتی گلی کوچک بر روی آنها باشد فقط بر روی آن گل مینشیند و شهد آنرا بر میدارد بدون اینکه برای او مهم باشد که پیرامون این گل زیبا را تعفن و کثافت فراگرفته است. او فقط زیباییها را میبیند و آگاهانه در جستجوی زیباییهاست ولو زیباییهای کوچک در دل زشتیهای بزرگ. اگر اطراف کندو را کثافت و لجن فرا گرفته برای او مهم نیست و فقط به دنبال پیداکردن گلهای زیبا می رود و تا مادامی که در دل یک دنیای پر از زشتی و کثافت حتی یک گل وجود دارد زنبور عسل نیز بهانه ای برای زندگی عاشقانه خود دارد. چشمان او زشتیها و کثافت ها و تپه های زباله که بوی تعفن می دهند را میبیند اما در دل همه اینها فقط به دنبال گلهایی است که برای او معنای زندگی و حیات میدهند. تمرکز او روی زیباییهاست. ولو گلی کوچک روئیده بر خرمنی از زباله. پس از برداشتن شهد و پیوند دادن گلها به همدیگر به کندو باز میگردد و از آن شهد چیزی می سازد بنام عسل، ماده ای مغذی و ارزشمند که مورد پسند خاص و عام است. زنبور عسل به سراغ زیبایها می رود و آنها را دوچندان می کند. او از زیبایی، زیبایی می آفریند.

حال نگاهی بیندازیم به زندگی مگس که همانند زنبور بال دارد، میپرد، وزوز میکند و این سو و آنسو می رود. مگس از زمان پرواز در آسمان فقط به دنبال یک چیز است: فضولات انسان و حیوان! اگر دسته ای مگس را در جنگلی بزرگ و سبز پر از گلهای رنگارنگ و خوشبو رها کنی فقط همه جا سراغ یک چیز را میگیرند: پیدا کردن فضولات متعفن انسان و یا حیوان و یا لاشه گندیده حیوانی مرده. چشم مگس زیباییهای جنگل را میبیند اما برای اون این زیباییها اصلا مهم نیست. او فقط به دنبال تعفن است. اگر در یک جنگل زیبا دستشویی ای وجود داشته باشد بی شک تعداد زیادی از مگس ها را درون مجراهای متعفن و کثیف آن می توانید بیابید حال آنکه به ندرت می توان مگسی نشسته بر گلی را پیدا کرد. مگسها هم به نوعی عاشق هستند اما عاشق کثافت! 

زنبور عسل از دنیایی از زشتی به دنبال زیباییهای آن است و مگس از دنیایی از زیبایی به دنبال زشتی ها و سیاهی های آن. زنبور قصه ما خوبی ها را جستجو می کند ولو خیلی دور و اندک باشند و با دنیایی از بدی و کثافت محصور شده باشند و مگس قصه ما تعفن و زشتی را میبیند ولو دنیایی از زیبایی در اطراف او باشد.


(مربوط به مدرسین زبان انگلیسی مدارس و آموزشگاه های زبان انگلیسی سراسر کشور)

مدرس گرامی

با سلام. از شما خواهشمندم در راستای کمک به پیشبرد پژوهش های آموزشی با کلیک بر روی لینک آبی رنگ زیر، پرسشنامه مربوطه را تکمیل نمایید و ما را در راستای انجام این پژوهش یاری نمایید. صمیمانه از شما بابت وقت گرانبهایتان که به این امر اختصاص می دهید سپاسگزارم.

پرسشنامه مربوط به فعالیت های سنجش و ارزیابی


جستجوی ذات برای کامل شدن

جنبه ی دیگری از درد احساسی که بخشی جدانشدنی از ذات ذهن محور است حس عمیق و ریشه دار کمبود یا ناقص بودن است، حس کامل نبودن. این حس در برخی افراد آگاهانه و در برخی دیگر ناآگاهانه است. اگر این حس کمبود و عدم کمال آگاهانه باشد خود را در قالب احساس دائمی و آرامش ناپذیر بی ارزش بودن و به اندازه کافی خوب نبودن نشان میدهد. اگر این حس نا آگاهانه باشد تنها میتوان آنرا بصورت غیر مستقیم و به شکل میل شدید یا نیاز شدید برای داشتن چیزی احساس کرد. در هر دو حالت، افراد اغلب وارد بازی جستجوی اجباری برای رضایت ذات خود می شوند و به دنبال چیزهایی می روند تا خود را با آنها تعریف کرده و خلائی که در درون خود احساس میکنند را پر کنند. اینجاست که برای دستیابی به  دارایی، ثروت، کسب موفقیت، کسب قدرت، تعریف هویت، و یا رابطه ای خاص سخت تلاش میکنند، و همه از اساس برای اینکه فقط در مورد خودشان احساس بهتری داشته باشند و بیشتر کامل بودن را احساس کنند. اما مساله اینجاست حتی وقتی همه ی این چیزهایی را که بدنبالش بودند بدست می آورند خیلی زود در می یابند که این خلا هنوز سر جای خودش هست، که این خلا بی انتهاست. اینجاست که احساس درماندگی واقعی می کنند چرا که بیش از این نمی توانند خودشان را بفریبند. البته باید گفت میتوانند و همچنان خود را می فریبند اما هر چقدر پیش می روند اوضاع بغرنج تر می شود.

تا مادامی که ذات ذهن محور شما کنترل زندگی شما را بدست دارد هرگز نمی توانید احساس آرامش واقعی بکنید. هرگز نخواهید توانست احساس در آرامش بودن و تکامل یافتن داشته باشید مگر فقط برای مدت زمانهای بسیار کوتاه و بعد از آنکه آنچه را که بدنبالش بودید بدست می آورید، یعنی زمانی که یکی از امیال و نیازهای شما برآورده شده است. از آنجاییکه این ذات، جای خویشتن واقعی شما را گرفته، هویت خود را فقط با چیزهای خارجی تعریف میکند. این ذات دائما نیازمند آن است که مورد حمایت قرار بگیرد و تغذیه شود. رایج ترین چیزهایی که چنین ذاتی خود را با آنها تعریف میکند عبارتند از مال و منال، شغل شما، موقعیت اجتماعی و هویت شما، دانش و تحصیلات شما، ظاهر شما، تواناییهای خاص شما، تاریخچه خانوادگی و شخصی شما، افکار و عقاید شما، و همچنین حتی هویت های ی، ناسیونالیستی، نژادی، مذهبی، قومی، و یا دیگر هویت های جمعی شما. اما شما هیچیک از اینها نیستید!

آیا دانستن این موضوع شما را وحشت زده کرده؟ یا اینکه دانستن آن به شما احساس آرامش میدهد؟ همه ی این تعلقات دروغین را می بایست دیر یا زود رها کنید. شاید باور این مساله برای شما خوشایند نباشد و من هم قطعا قصد ندارم از شما بخواهم که اینکه هویت شما با هیچیک از چیزهایی که در بالا به آن اشاره شد همخوانی ندارد را باور کنید. می دانید چرا؟ چون خود شما حقیقت این مساله را قطعا در خواهید یافت. شما این حقیقت را در واپسین لحظات عمر خود وقتی احساس می کنید مرگ به شما نزدیک و نزدیکتر می شود در خواهید یافت. مرگ جدا کننده ی شما از همه ی آن چیزهاییست که شما نبودید. راز زندگی "مردن قبل از مردن است" و سپس پی بردن به اینکه مرگی وجود ندارد. 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

رونق تولید داخلی